الحکمة المشرقیة
اَلْحِکْمَةُ الْمَشْرِقیَّة، نام اثر فلسفی بحثانگیزی از ابنسینا به زبان عربی که بخشی در منطق از آن باقی مانده است.
دربارۀ اینکه ابنسینا اثری با عنوان الحکمة المشرقیه داشته، در منابع متقدم اتفاق نظر هست. اسم این کتاب در فهرست آثار ابنسینا که شاگرد و ندیم او، ابوعبید جوزجانی، در رسالۀ مشهور به «رسالۀ سرگذشت» یا «سیره» تدوین کرده (گلمن، 46)، و در منابع دیگر (قفطی، 418؛ ابن ابی اصیبعه، 1/ 440؛ بیهقی، 56؛ شهرزوری، 2/ 117) آمده است. خود ابنسینا در مدخل منطق شفا (1/ 10) از کتابی که در فلسفۀ مشرقیه نوشته، سخن به میان آورده و گفته است که در آن، برخلاف کتاب شفا و اللواحق، فلسفه را آنگونه که رأی صریح اقتضا میکند، یعنی بدون رعایت جانب همفکران مشائی (شرکاء) و بیآنکه از مخالفت با آنان پرهیز کند، بیان کرده است. او جویندۀ حقیقت روشن را به آن اثر ارجاع داده است. نیز در المباحثات، اصطلاح «مسائل المشرقیه» به کار رفته (ص 49) که احتمالاً به مسائل کتاب الحکمة المشرقیه اشاره دارد (نک : مهدوی، 80)، نه به کتاب الانصاف، آنگونه که بدوی پنداشته است (مقدمه، 26). ابنسینا در برخی دیگر از آثار خود مانند «شرح کتاب اثولوجیای منسوب به ارسطو» ــ که در روزگار ما شناسایی و چاپ شده ــ چند بار نام الحکمة المشرقیه را برده و یادآور شده که موضوع را در آنجا بیشتر توضیح داده است.
دربارۀ زمان تألیف الحکمة المشرقیه اطلاع دقیقی در دست نیست، اما سخنان ابنسینا در مدخل منطق شفا (همانجا) حاکی از این است که این کتاب پیش از تکمیل و اتمام شفا نوشته شده است. اخیراً گوتاس برپایۀ پژوهشهای خویش، احتمال داده است که کتاب میان سالهای 418 تا 420 ق/ 1027 تا 1029 م نگاشته شده باشد («ابنسینا و ... »، 124).
بعد از عصر ابنسینا، نام الحکمة المشرقیه و نقل مفاهیم، مضامین و قطعاتی از آن به مناسبتهایی در مواضعی از آثار حکیمان مسلمان دیده میشود. ابنطفیل در اوایل رسالۀ حی بن یقظان، از «اسرار الحکمة المشرقیۀ» ابنسینا سخن گفته، و آن اثر را واجد و مبین حقیقتی دانسته که خود ابنسینا به آن نائل شده است (ص 57، 63)، در حالی که شفا از دید او کتابی در مسلک فکری ارسطو و ارسطوییان است. ابنرشد در تهافت التهافت به فلسفۀ مشرقیۀ ابنسینا اشاره میکند و از زبان عدهای از اصحاب ابنسینا میگوید که نام آن به این سبب بوده که بر مذهب اهل مشرق (به معنای جغرافیایی کلمه) است (2/ 640). از کلام ابنرشد چنین برمیآید که او شناخت مستقیمی از الحکمة المشرقیه نداشته، و صرفاً از هممشربان ابنسینا مطالبی دراینباره شنیده یا خوانده بوده است.
سهروردی این قول را که اشیاء بسیط (بسائط) رسم دارند، اما حد ندارند، از دفترهایی (کراریسی) نقل میکند که ابنسینا آنها را به مشرقیین نسبت داده است. وی سپس متذکر میشود که آنچه در آن دفترها آمده است، چیزی جز قواعد مشائیان نیست و اصول مشرقی خسروانیان در آنها بیان نشده است (1/ 195، حاشیه). مضمون جملهای که سهروردی نقل کرده، با اندکی اختلاف، در کتابی چاپشده با عنوان منطق المشرقیین (ص 45) که جزئی از الحکمة المشرقیه است (نک : ادامۀ مقاله)، یافت میشود.
فخرالدین رازی در شرح عیون الحکمۀ ابنسینا، در بحثی راجع به حد نداشتن ذات واجبالوجود، از الحکمة المشرقیه اسم برده، و مضمون پارهای از مطالب آن را بازگو کرده است (3/ 118). مطالبِ یادشده نیز در منطق المشرقیین (ص 36، 37، 40، 41، 45، 56) دیده میشود.
همچنین صدرالدین شیرازی در شرح و تعلیقه بر الٰهیات شفا (ص 7، 80)، و در تعلیقاتش بر شرح حکمة الاشراقِ قطبالدین شیرازی چند بار (ص 96، 98، 131، 151، 396) از الحکمة المشرقیه نام برده، و عباراتی را که خواجه نصیرالدین طوسی در شرحش بر الاشارات و التنبیهات ابنسینا (3/ 63-64) به نقل از فخرالدین رازی دربارۀ حد از الحکمة المشرقیه اخذ کرده بود، آورده است. وی با توجه به سخن یادشدۀ سهروردی (همانجا) نوشته است که آن دفترهایی که سهروردی از آنها سخن گفته، در دست ما ست، اما آنچه سهروردی از آنها نقل کرده، در آنها موجود نیست. به عقیدۀ او این احتمال هست که سهروردی نه عین مطالب ابنسینا، بلکه صرفاً خلاصهای از آنها را ذکر کرده باشد. اما همانطور که گفته شد، جملهای که سهروردی نقل کرده، با تفاوت اندکی در منطق المشرقیین (ص 45) وجود دارد.
انطباق اقوالی که سهروردی و فخرالدین رازی و صدرالدین شیرازی از الحکمة المشرقیه نقل کردهاند، با متن منطق المشرقیین، نشان میدهد که این متن بخش منطق الحکمة المشرقیه را تشکیل میدهد. اما این سؤال مطرح است که آیا الحکمة المشرقیه دربردارندۀ بخشهای طبیعیات و الٰهیات هم بوده است یا نه؟ بنا به قول ابنسینا در اوایل منطق الحکمة المشرقیه (منطق المشرقیین) (ص 8)، او قصد داشته است به علم آلی، علم الٰهی و علم طبیعی بپردازد و از علم عملی به اندازهای که مورد نیاز طالب است، بیـاورد. بـا نظر بـه اینکه در بـرخی منـابع (نک : ابن ابی اصیبعه، 1/ 440) بعد از عنوان «الحکمة المشرقیه» قید «لایوجدُ تاماً» آمده، و نیز نقل قولهای سهروردی و فخر رازی و صدرالدین شیرازی عمدتاً از قسمت منطق الحکمة المشرقیه بوده است، شاید بتوان گفت که آنان هم بخش منطق را در نزد خود داشتهاند، نه همۀ بخشهای کتـاب را، علیالخصوص اینکـه بنـا بـه گـزارشی (نک : بیهقی، 56؛ ابناثیر، 9/ 436)، متن کامل الحکمة المشرقیه که در کتابخانۀ سلطنتی در غزنه نگهداری میشده، در 546 ق/ 1151 م بر اثر حملۀ علاءالدین حسین جهانسوز غوری دستخوش حریق شده بوده است.
با وجود این، محققانی مانند قنواتی (ص 26-27)، نالینو (ص 289) و صفا (1/ 35-36، حاشیه) بر این عقیدهاند که الحکمة المشرقیه، نظیر دیگر آثار فلسفی ابنسینا، شامل 3 قسمت منطق، طبیعیات و الٰهیات است و برای این نظر خود به نسخههایی خطی که با عنوان الحکمة المشرقیه در کتابخانۀ بادلیان دانشگاه آکسفرد (شمـ 400) و ایـاصوفیه (شمـ 403‘2) و نورعثمانیه (شمـ 894‘4) موجود است، استشهاد کردهاند. در عین حال، گزارش مهدوی حاکی از آن است که نسخههای مذکور صرفاً خلاصۀ قسمتی از طبیعیات کتاب شفا را در بر دارند و بخش الٰهیات اصلاً در آنها موجود نیست (ص 88؛ برای آگاهی از فهرست جدیدتر نسخهها، نک : گوتاس، «ابنسینا و»، 120-121).
به هر تقدیر، آنچه در حال حاضر از الحکمة المشرقیه موجود است، همان بخش منطق آن است که نخستینبار بر اساس نسخۀ قاهره در 1910 م در قاهره، تحت عنوان منطق المشرقیین، به چاپ رسیده، و بعدها نیز با همین عنوان در تهران، بیروت و قم چاپ و منتشر شده است؛ اما به نظر نمیرسد که عنوان منطق المشرقیین برای بخش منطق الحکمة المشرقیه عنوان درستی باشد، زیرا نه خود ابنسینا از آن با نام «حکمة المشرقیین» یاد کرده و نه دیگر مؤلفان متقدم (نک : مهدوی، همانجا). در باب این عنوان فرعی گوتاس نظر غریبی دارد؛ به اعتقاد وی، اصطلاح «الحکمة المشرقیه» به محتوای اندیشۀ مشرقی ابنسینا دلالت داشته است نه به عنوان یکی از کتابهای او. وی با استناد به فقرات ابنطفیل و ابنرشد، احتمال داده است که عنوان صحیح این کتاب «المشرقیون» بوده، و عنوان بخش منطق از آنجا گرفته شده باشد (همان، 121-122، نیز «ابنسینا: عرفان»، 81).
بخش منطق یادشده مشتمل است بر یک مقدمۀ بسیار مهم ــ که ظاهراً مقدمهای برای کل کتاب الحکمة المشرقیه بوده ــ و 49 عنوان در موضوعات منطق. آنچه بیشتر موجب بحث و نزاع شده، و راه را برای این رأی هموار کرده که ابنسینا در الحکمة المشرقیه به دنبال حکمتی خاص و متفاوت با فلسفۀ ارسطو و مشائیان بوده، علاوه بر مدخل منطق شفا، همان مقدمۀ باقیمانده است. مؤلف در مقدمه، مقصودش را از این کتاب، آن میداند که سخنانش را به دور از تعصبات، اهواء و عادات بیان کند و از انشعاب و جدایی از شیفتگان کتابهای یونانیان نهراسد. او با اذعان به فضل و بزرگی ارسطو، در جملاتی که یادآور آموزههای فیلسوفان عقلگرای دورۀ روشنگری غرب است، پیروان راستکیش ارسطو را نقد میکند که انتقاد عقلانی از افکار فلسفی او هیچگاه به فکرشان خطور نکرده است؛ یعنی کسانی عاری از توان اندیشیدن آزادانه و مستقل که هرگونه تعمق و مخالفت با مشهورات را بدعت و ضلالت میپندارند. ابنسینا از اینرو، هدف خویش از نگارش الحکمة المشرقیه را تألیف اثری مشتمل بر امهات حکمت حقیقی برای خواص یاران و ادامهدهندگان راستین راه خود میداند و شفا و اللواحق را کتابهایی برای عامۀ جویندگان فلسفه در نظر میگیرد. علاوه بر آن، او در مقدمه به این نکته ــ که بعدها تا زمان ما بحثها و تفسیرهایی را برانگیخته است ــ اشاره میکند که بعید نیست دانشهایی از غیر مسیر یونانیان نیز به وی رسیده باشد و باز بعید نیست که برای واژۀ منطق یونانیان، نامی دیگر نزد مشرقیین وجود داشته باشد (منطق ... ، 2-4).
در باب محتوای منطق المشرقیین، برخی پژوهندگان معتقدند که اختلاف آن با بخش منطق در دیگر کتابهای ابنسینا مانند شفا و نجاة عمدتاً در شیوۀ طرح و نحوۀ تنظیم و شیوۀ بیان مطالب است، نه در اصل و جوهر، و ابتکار و نوآوری ویژهای در آن دیـده نمیشود (نک : نالینـو، 289؛ گـواشن، 17-18؛ نیز نک : ه د، ابنسینا، 4/ 9؛ مدکور، 21-22).
به نظر میرسد که بررسیهای مستشرقان در مورد الحکمة المشرقیه با محقق انگلیسی، ادوارد پاکوک (د 1727 م)، مترجم رسالۀ حی بن یقظان ابنطفیل از عربی به لاتینی، آغاز شده است. وی در مقدمۀ خود بر ترجمۀ آن رساله میگوید: معلوم کردن مقصود ابنسینا در الحکمة المشرقیه برای ما بسیار دشوار است، اما ظاهراً در آن، در تقابل با تعالیم مشائیان، از فلسفۀ شرقی یا هندی سخن گفته شده است، زیرا یکی از همروزگاران ابنسینا، ابوریحان بیرونی، در فلسفههای هندی تحقیق کرده، و از آنها آگاه بوده است (نک : نالینو، 252-253). بعد از پاکوک، مترجمان حی بن یقظان «مشرقیه» را به شرقی ترجمه کردند (همو، 249).
در 1835 م، پوزی با یکی دانستن حکمت مشرقیۀ مذکور در رسالۀ ابنطفیل با فلسفۀ اشراق، آن را حکمتی افلاطونی در برابر فلسفۀ مشائی تلقی کرد (نک : همو، 254-255). مونک (ص 332) در 1859 م، الحکمة المشرقیۀ ابنسینا را نظریۀ وحدت وجـود شرقـی تلقـی کـرد، و دوزی، حکمت اشـراق (نک : نالینو، 257). کارا دو وو ضمن ترجمۀ «الحکمة المشرقیه» به philosophie illuminative (حکمت اشراق)، با اعتماد به پارهای از سخن ابنرشد، قرائت «مشرقیه» به معنای شرقی را خطای بعضی از شاگردان ابنسینا دانست که میخواستند مشرب ابنسینا را به سوی عقاید شرکآلود کلدانی و یا تصوف هندی منحرف کنند. وی الحکمة المشرقیه را اثری در حکمت اشراق انگاشت و با دریافتی از سخن ابنطفیل به این رأی گروید که ابنسینا نوعی گرایش رمزی و سری به نام حکمت اشراق داشته است (همو، 260-261؛ کارا دو وو، ذیل «ابنسینا ... »).
هورتِن با توجه به عبارات ابنطفیل، آراء ابنسینا در الحکمة المشرقیه را اسطوره شمرده و گفته است که آنچه برای ابنسینا اهمیت داشته، معرفت دینی صوفیانهای بوده که او در تفسیر فلسفۀ ارسطو آن را واردکرده است (نالینو، 263؛ هورتن، ذیل «فلسفه»). هوار «الحکمة المشرقیه» را گونهای تصوف نوافلاطونی و فلسفۀ مُشرِقی قلمداد کرده است (ذیل «حکمة»؛ نیز نک : بور، ذیل «الاشراقیون»؛ برای آگاهی بیشتر از نظریات مستشرقان یادشده، نک : بالی، 75-82؛ آل یاسین، 251-253).
نالینو پس از بحثی لغتشناختی، با اثبات خطا و نامقبولبودن قرائت مشرقی و نسبت دادن آن به حکمت اشراق، قرائت صحیح را همان نام قدیم متداول، یعنی «الحکمة المشرقیه» میداند. در نظر وی، زمانی که پوزی در 1835 م این فرض را که الحکمة المشرقیۀ ابنسینا همان حکمت اشراق است، مطرح کرد، معلومات شرقشناسان از کتابهای ابنسینا به معدود متنهای مشائی او محدود بود که از ترجمههای لاتینی قرون وسطا باقی مانده بود و اشارۀ ابنطفیل به حکمت مشرقی ابنسینا فقط این احتمال را باقی گذاشته بود که آن کتاب در تصوف فلسفی بوده است. از سوی دیگر، اطلاعات اروپاییان از حکمت اشراق سهروردی نیز منحصر به چند متن کوتاه فارسی بود که تولوک در 1826 م منتشر کرده بود. اما با دسترسی به متونی دیگر از ابنسینا و بعد از مطالعات عمیق در حکمة الاشراق سهروردی، خطوط اصلی فلسفۀ سهروردی و اختلافات آن با فلسفۀ ابنسینا روشن گشت (نالینو، 270-276).
به زعم نالینو، فرق الحکمة المشرقیه با شفا در این است که در شفا، اختلافات ابنسینا با فلسفۀ ارسطو و آراء خاص او همچنان از دید خوانندگان پوشیده و مخفی مانده است، اما او در الحکمة المشرقیه تفکراتش را، رها از قیدوبندهای ارسطوییان، بیان کرده است. با این حال، این کتاب نه اثری در تصوف باطنی بوده است و نه کتابی در حکمت اشراقی (ص 284، 290).
دیدگاه ماسینیون نیز شایان توجه است، که هدف ابنسینا در طرح فلسفۀ مشرقیۀ خود ایجاد سازگاری میان فلسفه به معنای یونانی کلمه و حکمت به معنای سامی واژه بوده است (نک : کربن، 276). کربن میان الحکمة المشرقیۀ ابنسینا و حکمة الاشراق سهروردی پیوندی وثیق میبیند و حتى با مترادف دانستن مشرقی و اشراقی، هر نوع حکمت الٰهی (تئوسوفیا) را حکمتی مشرقی و اشراقی تلقی میکند ( تاریخ ... ، 290، 293). گوتاس الحکمة المشرقیه را اثری در سنت ارسطویی، و درعینحال حاوی تقریرهایی نو و سخنانی تازه از خود ابنسینا به شمار میآورد («ابنسینا: عرفان»، 81).
از محققان ایرانی، یحیى مهدوی با قراین و دلایلی نشان داده است که رأی کسانی که الحکمة المشرقیه را تفکر اهل مشرق و حکمتی متفاوت با فلسفۀ یونانی و متمایل به مشرب اشراقی یا صوفیانه قلمداد میکنند، معتبر نیست. از نظرگاه وی، اگر ابنسینا میخواست در این کتاب حکمتی غیر از فلسفۀ یونانی را اظهار کند، یا اگر قصد داشت کتابی مطابق شیوۀ مشرقیین بنویسد، با شک و تردیدی که از واژۀ «لایبعد» مستفاد میشود، نمیگفت که شاید از غیر جهت یونانیان دانشهایی به ما رسیده باشد، و نیز نمیگفت که بعید نیست نزد مشرقیین برای منطق اسم دیگری متداول باشد، زیرا شناخت دقیق و یقینی از اصطلاحات یک نحله یا گروه (مشرقیین) کمترین چیزی است که از گزارشکنندۀ آراء آن نحله یا فرقه انتظار میرود. وانگهی، اگر الحکمة المشرقیه کتابی کاملاً متفاوت با دیگر کتابهای ابنسینا میبود، فخرالدین رازی و نصیرالدین طوسی که آگاهی کافی از جزئیات آراء فلسفی ابنسینا داشتند، متفطن آن میشدند و اشاراتی به آن میکردند. احتمالاً مراد ابنسینا از «المشرقیه» معنایی نظیر معنای «المتعالیه» و «العرشیه» بوده است، بدون اینکه او معنای اشراق در حکمت اشراق را قصد کرده باشد (ص 86- 88؛ نیز نک : صفا، 2/ 88). نصر در پی کربن، حکمت مشرقی ابنسینا را حلقۀ واسط آثار مشائی و آموزههای اشراقی او میداند و بر این باور است که در سنت فلسفۀ اسلامی به سختی میتوان مشرقی و اشراقی را چنان متمایز از هم در نظر گرفت که گویی نامرتبطاند (I/ 247).
مآخذ
آل یاسین، جعفر، فیلسوف عالم: دراسة تحلیلیة لحیاة ابنسینا و فکره الفلسفی، بیروت، 1404 ق/ 1984 م؛ ابنابیاصیبعه، احمد، عیون الانباء، به کوشش نزار رضا، بیروت، دار مکتبة الحیاة؛ ابناثیر، الکامل، بیروت، 1386 ق/ 1966 م؛ ابنرشد، محمد، تهافت التهافت، به کوشش سلیمان دنیا، قاهره، 1388 ق/ 1968 م؛ ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، همراه با شرح نصیرالدین طوسی، تهران، 1403 ق؛ همو، «شرح بر اثولوجیا»، ارسطو عندالعرب (نک : هم ، بدوی)؛ همو، الشفاء، منطق، مدخل، قاهره، 1371 ق/ 1952 م؛ همو، المباحثات، به کوشش محسن بیدارفر، قم، 1371 ش؛ همو، منطق المشرقیین، قاهره، 1910 م؛ ابنطفیل، محمد، حی بن یقظان، به کوشش احمد امین، قاهره، 1333 ق؛ بالی، مرقت عزت، الاتجاه الاشراقی فی فلسفة ابنسینا، بیروت، 1414 ق/ 1994 م؛ بدوی، عبدالرحمان، ارسطو عندالعرب، کویت، 1978 م، ج 1؛ بیهقی، علی، تتمة صوان الحکمة، به کوشش محمد شفیع، لاهور، 1351 ق/ 1935 م؛ سهروردی، یحیى، مجموعۀ مصنفات، به کوشش هانری کربن، تهران، 1380 ش؛ شهرزوری، محمد، نزهة الارواح و روضة الافراح، به کوشش خورشید احمد، حیدرآباد دکن، 1396 ق/ 1976 م؛ صدرالدین شیرازی، محمد، تعلیقات بر شرح حکمة الاشراق قطبالدین شیرازی، به کوشش محمد موسوی، تهران، 1388 ش/ 1430 ق؛ همو، شرح و تعلیقه بر الٰهیات شفاء، به کوشش نجفقلی حبیبی، تهران، 1382ش؛ صفا، ذبیحالله، «حکمة المشرقیة و مشرقیین و مغـربیین در اصطلاح ابنسینـا»، مهـر، تهـران، اردیبـهشت 1331 ش، س 8، شم 2؛ فخرالدین رازی، شرح عیون الحکمة، به کوشش احمد حجازی و احمد سقا، تهران، 1373 ش؛ قفطی، علی، تاریخ الحکماء، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، 1321 ق/ 1903 م؛ قنواتی، جورج شحاته، مؤلفات ابنسینا، قاهره، 1950 م؛ کربن، هانری، تاریخ فلسفۀ اسلامی، ترجمۀ جواد طباطبایی، تهران، 1377 ش؛ مدکور، ابراهیم، مقدمه بر ج 1 منطق الشفاء (نک : هم ، ابنسینا)؛ مهدوی، یحیى، فهرست نسخههای مصنفات ابنسینا، تهران، 1333 ش؛ نالینو، ک. آ.، «محاولة المسلمین ایجاد فلسفة شرقیة»، التراث الیونانی فی الحضارة الاسلامیۀ عبدالرحمان بدوی، قاهره، 1940 م؛ نیز: